چها شنبه 85/8/10
ساعت 7 صبح : ورزش صبحگاهی ، یک سری علاف با بینظمی وارد میدان میشوند. ساعت 10/7 دقیقه به میدان میرسیم و سرهنگ دستور شروع دویدن را میدهد. با هر بدبختی بود یک دور دویدم. حتی دفعه قبل که دستشویی هم داشتم توانستم 5/1 دور بدوم. خلاصه چون صبح قبل از ورزش خون دماغ شده بودم به همین بهانه از صف خارج شدم. ولی به هرحال سرهنگ توقیفم کرد و برای بازداشتی تو پادگان اسمم رو نوشت...
ساعت 8 صبح : کلاس آیین نامه پادگان برگزار شد و در مورد پاسدار و نگهبانی پادگان صحبت شد و وظایف آنها توضیح داده شد (البته کلی مزخرف دیگه هم گفته شد).
ساعت 8 صبح : کلاس آیین نامه پادگان برگزار شد و در مورد پاسدار و نگهبانی پادگان صحبت شد و وظایف آنها توضیح داده شد (البته کلی مزخرف دیگه هم گفته شد).
0 Comments:
Post a Comment
<< Home