خاطرات سربازی

در این بخش اتفاقاتی که از شروع خدمت سربازی برای من افتاده است را برای جلو گیری از فراموشی خودم واستفاده آشخورهای جدید و تجربه بدست آوردن آنها یادداشت میکنم

Sunday, December 31, 2006

سه شنبه 85/9/7

--- نگهبانی هنگ رو اولین باره که دارم تجربه میکنم. الان ساعت 35/2 صبح است و من داخل ستادم.بدجور دو دل شدم که بخوابم یا نه. میشه روی موزاییک های سالن نشسته خوابید ولی فعلا تا جایی که میتونم وای میاستم( یه صدایی شنیدم رفتم بیرون و اومدم) تا ساعت 15/4 صبح باید نگهبانی بدم. بعدش رو هم خدا باید کمکم کنه چون خیلی خوابم خواهد آمد.
--- خوشبختانه تو روز خیلی خوابم نگرفت. یه اتفاق بیخود افتاد و کلی حالم رو گرفت و اون بازداشت فرزاد ایمانی و امیرعباس جلالی بود که بمدت 48 ساعت از ساعت 4 بعدازظهر امروز شروع شد. ماجرا هم از این قرار بود که پریشب عباس به جای محمد یگانه نگهبانی میده و دیشب هم یگانه به جای امیرعباس سر پست نگهبانی میره و امیرعباس با دفترچه فرزاد میره مرخصی. ظاهرا بدلیل بچه بازی درآوردن یگانه، لو میرند و فرزاد و امیرعباس را بازداشت میکنند و ظاهرا هم یگانه 10 روز اضافه خدمت میخوره.
به نظر خودم تمام ماجرا تقصیر فرمانده بیات است،نه بدلیل کینه شاید هم از روی قانون عمل کرده باشه ولی تو یگانی که اکثرا با دفترچه همدیگه بیرون میرند این جریمه خیلی زیاد است چون در همون بازداشت گاه جریمه مشابه برای فرار بیش از 5 روز با دفترچه یکی دیگه اعمال شده بود. در هر حال فکر میکنم خود بیات خواست لج کنه که این تصمیم روگرفت

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

 

pharmacy magic