ساعت 5:00 صبح است. از خواب پامیشم، آخرین روز ماه رمضان است و من هم روزم. لباسامو میپوشم و آماده رفتن میشم. مامان و بابا خیلی اصرار میکنند تا همراهم بیایند ولی من نمیذارم هرچی باشه 27 سالمه ،بالاخره موفق میشم. از پلهها میرم پایین تصمیم میگیرم کیف رو دوشیم رو هم با خودم ببرم برمیگردم بالا برش میدارم دو باره میام پایین تا از خونه برم بیرون که در قفل است دو باره برمیگردم بالا تا کلید رو از بابا بگیرم، تصمیمم عوض میشه و کیفم رو خونه میذارم، مامان یه قرآن میآره و من از زیرش رد میشم بابا هم میآد تا در پایین رو باز کنه.
ساعت 5:35 به میدان سپاه میرسم و با جماعت نسبتاً زیادی مواجه میشم، تقریباً به تعداد جوجه سربازها پدرومادرها هم هستند به یاد کلاس اول ابتدایی میافتم که بچه ها با مادرشان به مدرسه میروند ولی اینجا پدرها هم به مادرها اضافه شدند. به هر حال وارد حیاط میشم، تقریباً 300 یا 400 نفر از من سحرخیزتر هستند و روی زمین نشسته اند من هم مثل بقیه میشینم روی زمین. بعد از 10،15 دقیقه یک نفر میآد و میگه پاشیم با اون بریم (نگو جا کم بوده میخواهند ببرنمون یه حیاط بزرگتر) بالاخره تو حیاط بزرگتر هم همون وضعه و میشینیم رو زمین. با چند تا از بچه ها شروع میکنم به حرف زدن تقریباً برای همشون سربازی چیز جالبیه. ساعت 6:05 دقیقه صاحابش میآد و به همه میگه ساکت باشن، سکوت مرگ همه جا رو فرامیگیره، خیلی برام جالبه از اون همه جمعیت که حالا تقریباً به 1000 نفر میرسه هیچ صدایی به گوش نمی رسه.
سرهنگ میره پشت یک بلندگو که صداش به زحمت به گوش میرسید و صدا تو اون سکوت به همه میرسید. تو فکر بودم که شاید به خاطر شکایت همسایهها باشه که از اون بلند گو استفاده میکردند. خوب، به هر حال سرهنگ پشت بلندگو ایستاده و میخواد چند تذکر بدهد:
1- اونهایی که تاریخ تزریق واکسنشون از 14 روز کمتر است برن خونه بعد یک نامه میاد براشون به همراه سه ماه اضافه خدمت(چند تایی پامیشن و میرن که به اعتقاد من کاش نمیرفتند).
2- تاریخ و ساعت مراجعه به پادگان رو از روی برد اعلانات دم در یادداشت کنیم(عید فطر تاثیری بر اعزام ندارد).
3- اونهایی که شهرستان میافتند سر ساعت به ترمینال میرند و با مامور سازمان به شهرستان اعزام میشوند.
بالاخره ما کد 35 یها رو از صف جدا کردند و برگه سفید(از نامه دوم) رو ازمون گرفتند و گفتند ساعت 1:00 بعد از ظهر امروز برید پادگان 01 ارتش و خودتون رو معرفی کنید. خلاصه ساعت 6:15 دقیقه کارمون تموم میشه و برمیگردیم خونه. خوبه برای خوابیدن 3،4 ساعت وقت دارم چون شب قبل که اصلاً نخوابیده بودم.